سلام
امروز یه داستانی خوندم که به نظرم جالب بود، فکر کردم بد نیست اون را برای شما دوستان خوبم هم نقل کنم
.امام محمد باقر علیه السلام فرمود: مردی در بنی اسرائیل دارای دو همسر بود. یکی پاکدامن و پارسا و دیگری به دور از پارسایی بود. این مرد هنگام فوت خود سه پسرش را جمع کرد و گفت: « اموال من متعلق به یکی از شما سه نفر است، نمی خواهم خود وارد ماجرا شوم. پس از فوت من نزد پسران بنی غانم بروید، آنها افراد حکیمی هستند و به حل و فصل خواهند پرداخت
.»پسران آن مرد پس از فوت پدر نزد یکی از پسران بنی غانم رفتند. او پیرمردی ریش سفید بود.آنها موضوع را با او در میان گذاشتند. او گفت: « بهتر است موضوع را با برادر بزرگتر من در میان نهید
. »پسران به سراغ برادر بزرگتر رفتند. او پیرمردی به ظاهر جوان سال با موهای جوگندمی بود. او هم گفت: « بهتر است موضوع را با برادر بزرگتر ما در میان نهید
. »پسران به دیدار برادر بزرگتر رفتند. او نسبت به برادران کوچک تر خود جوان تر و شاداب تر بود. پسران مشکل خود را با او در میان گذاشتند و گفتند قبل از اینکه پاسخ ما را بدهی به ما بگو که چرا ظاهر شما پسران بنی غانم خلاف سن شماست و تو که برادر بزرگتر هستی از دو برادر کوچکترت جوان تر هستی
.او پاسخ داد: « برادر کوچک ما دارای همسری ناسازگار است. زندگی او همیشه با بحث و مجادله می گذرد. ولی من دارای همسری با فرهنگ، سازگار و شوهر دوست هستم. زندگی ما با عشق و صمیمیت پیش می رود. همسر برادر وسطی ما، متوسط الأخلاق است؛ لذا متوسط الحال نشان می دهد
.و اما وصیت پدر شما... بروید و قبر او را نبش کنید و استخوانی از اندام پدرتان بیاورید تا من با بوییدن آن مقصود وی را کشف و به شما بگویم
. »پسران رفتند تا نبش قبر پدر کنند. یکی از آنها گفت: « من ارث خود را به شما بخشیدم. من ارثی که از راه جسارت به پدر و نبش قبر و شکافتن بدن او به دست بیاید را نمی خواهم.» و از برادرانش جدا شد. اما دو برادر دیگر رفتند و قبر پدر را شکافتند و استخوانی از بدن او جدا کردند و نزد حکیم بنی غانم بردند
.حکیم گفت: « اکنون مقصود پدرتان را فهمیدم. پدرتان به شما مشکوک بود و گمان می کرد شما پسر او نیستید. در واقع از مادر شما که همسر وی بود تردید داشت. ارثیه ای به شما دو نفر تعلق نمی گیرد چون شما دو نفر فرزند آن مرد نیستید. بلکه پسری که بر پدر جسارت روا نداشت و به نبش قبر او نپرداخت فرزند آن پدر است و ارث به او می رسد
.»با دقت در این داستان، راز کلام امام صادق علیه السلام روشن می شود که فرمود: « طوبی لمن کانت أمّه عفیفه؛ خوشا به حال کسی که مادرش، پاکدامن باشد
.»